ساراسارا، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

تمام دنیای ما سارا جون

دلنوشته

دلنوشته های بابای نگین کوچولو برای دخترش که من هم از این متن زیبا خوشم اومد و برای سارا گذاشتم... برای دیدن این دلنوشته ی زیبا به ادامه مطلب بروید دختر خوبم این بار هم می ترسم! اصلا هر زمانی که قلم بدست می گیرم می ترسم تنم می لرزد می ترسم با نوشته هایم ناراحتت کنم می ترسم  با خودت بگویی  این حرفها همه قدیمی شده... می ترسم از این که برای تو می نویسم سرزنشم کنی درست است  این رسم زندگی است  جوان ترها همیشه در پی کشف تازه ها هستند و زیاد از حرفهای نسل گذشته لذت نمی برند!   من به تو ...
31 شهريور 1390

عكسهاي مسافرت به متل قو

اين هم عكسهاي سارا كوچولو در مسافرت به متل قو تعطيلات عيد فطر سال 90   سارا در حال آماده شدن براي دريا...  منم كه دارم براش ضد آفتاب مي زنم...           اين هم زماني كه توي جنگل دو هزار سه هزار خواب بودي...  حالا بيدار شده بودي... اينم لبخند زيبات...    سارا كوچولو تو تله كابين و شهر بازي رامسر...  اولين بازي كه تو رامسر سوار شدي و كلي ذوق كردي...      مثلا داشتي گل بهمون هديه مي دادي... مرسي گلم...    وقتي رفتيم براي...
31 شهريور 1390

عكسهاي تولد آسنا كوچولو (سرزمين عجايب)

اين هم عكسهاي تولد آسنا كوچولو سارا خوشكله با خرگوشك تولد ...   اينم ايليا كوچولو...   اينجا ايليا پير مرد شده...   اين هم كيميا كوچولو ...   اينم آسنا كوچولو... تولدت مبارك عزيزم...   اينجا مي خواد دوربين رو از من بگيره...   ايليا و عينك كاغذي تو جشن تولد آسنا كوچولو ...   سارا و عينك كاغذي تو جشن تولد آسنا ملوسه...   اين عكس رو سارا در حالي كه ايليا داشت ازش فيلم ميگرفت، گرفته...   سارا در چرخ و فلك سرزمين عجايب...   سارا و موتور هزار...   رانندگي ايليا...   سارا...
31 شهريور 1390

سام كوچولو

سام كوچولو پسر دوست مامانه آره سام پسر خاله سميه است. خاله سميه نمي دونه كه واسه سارا وبلاگ درست كردم. الان كه عكس سام رو تو وبلاگ سارا گذاشتم براش sms مي زنم تا سورپرايزش كنم. البته اين عكس ها رو از وبلاگ خود سام كه آدرسش http://9mah9roz.blogsky.com  برداشتم. اميدوارم خوشحال بشه.         ...
14 شهريور 1390

عكسهاي جمعه 4 شهريور90

اين هم عكسهايي از سارا خانم  "تو روز جمعه 4 شهريور90"   ظهر يك ساعت بيشتر نتونست بخوابه چون بيني اش كيپ مي شد... مدل جديدخوابيدن با پيراهن.. موش پيراهنت رو بخوره...   در حالي كه توپ ايليا تو دستش بود...   اينم يه پا...   اينم يه پاي ديگه...   اينم اون يكي دست...   بعد از اينكه از خواب بيدار شد...   قربونت برم عزيزم...   موقع رفتن به پارك ته كوچه...   ا...
8 شهريور 1390